شکری است با شکایت

نوشتن باعث می شود بهتر فکر کنم. آرامم هم می کند. پس می نویسم.

شکری است با شکایت

نوشتن باعث می شود بهتر فکر کنم. آرامم هم می کند. پس می نویسم.

درباره موثر بودن و اهمیت داشتن

با خودم قرار گذاشته بودم که درباره ی موثر بودن و اهمیت داشتن بنویسم. حالا اما موضوع به نظرم مسخره می آید. از آن جنس سوالاتی است که از بی کاری به ذهن می آیند. بیشتر شبیه هوس است تا سوال. حالا که دارم این ها را تایپ می کنم احساس می کنم آدم های دور وبرم که دنبال موفقیتند چقدر حقیرند. موفقیت هم که برایشان فقط پول است و شهرت. کم اند آن هایی که می گویند من این موضوع را دوست دارم، من عاشق فلان چیزم. همه پول دوست دارند و  می خواهند جلب نظر دیگران را بکنند. برای همین هم هست که بیشتر حرف ها مزخرف شده. توصیه ها ی پدرانه  می کنند که مثلا تجربه هایشان را به تو منتقل کنند، فکر که می کنی می بینی به تو آموزش پول درآوردن و پدرسوخته بازی داده اند.

از این حرف ها زدن، برای من حداقل حرف اضافه است. به خصوص این روزها که هیچ چیزم معلوم نیست. امروز مشکل اصلی من شناخت مسیر  است و محافظت از خود برای حفظ انگیزه. شاید درباره ی این ها نوشتم.