آدم باید تکلیفش با خودش روشن باشد. ببیند چه می خواهد و چه دوست دارد، آنوقت قدم در راه بگذارد. بدی اش این است که رفتن به یک مسیر، نرفتن به هزار مسیر است. اما گریزی نیست. یا با تصمیم خود قدم به راهی می گذاریم یا به دیگران اجازه می دهیم که به جای ما تصمیم بگیرند.
یافتن محیط مناسب هم از دیگر چالش هاست. آیا دور و برمان آدم هایی پیدا می شوند که مسیرشان شبیه مسیر ما باشد؟ شاید موضوعی را دوست داشته باشیم اما در دسترس نبودن محیط مناسب باعث بشود که نتوانیم آن را انتخاب کنیم.
به نظرم پول آخرین موضوعی است که باید ذهنمان را مشغول کند. معمولا آدم هایی که صرفا مسیرشان را پول در آوردن می بینند یا نمی توانند پول دربیاورند یا اگر هم پولی در بیاورند از راه مشروع و اخلاقی آن نمی توانند.
نسیم طالب می گوید اگر فعلا نمی توانیم مسیر خود را انتخاب کنیم، خوب است این سوال را از خود بپرسیم که نمی خواهیم کدام مسیرها را انتخاب کنیم و دوست نداریم به چه آدمی تبدیل بشویم؟ این حذف کردن مسیرها می تواند مسیری که در نهایت باید انتخاب کنیم را واضح تر بکند.
یاد گرفتن چیزهای جدید به این دلیل سخت است که شما را تبدیل به انسانی مخالف با عقاید قبلی خود، می کند.
و ما برای این کار طراحی نشده ایم.
فیلتر حبابی ذهن(درباره ی فیلتر حبابی اینجا را بخوانید-مترجم) و کمبود کنجکاوی ما نوعی دفاع از خود است. ما از خودمان با "اوکی" کردن همه چیز و نگه داشتن آن ها در حداقل مطلوبیت ممکن، محافظت می کنیم.
جایگزین این طرز فکر نوعی از زندگی است که در آن عقایدمان به چالش کشیده بشوند. سفری برای یافتن عقاید موثرتر، و نه یافتن پایداری بیشتر.
اصل مطلب را در وبلاگ ست گادین بخوانید.
پی نوشت 1: مترجم نیستم. این هم برای یادگیری زبان است. اهل فن غلط زیاد پیدا می کنند و باید ببخشند.
پی نوشت 2: شاید هر از چند گاهی مطلب کوتاهی را ترجمه کردم. ست گادین گزینه ی خوبی است. کوتاه و موثر و تفکر برانگیز می نویسد. اگر عمری باشد بیشتر از او خواهم نوشت.
پی نوشت 3: عنوان مطلب این است:"Defending myself (vs. offending myself)"برای معنی واژه ی "offending" واژه ی "توهین کردن" را استفاده کردم و این واژه ای نیست که منظور نویسنده را درست برساند. شاید بهتر بود به جای آن از "حمله کردن" استفاده می شد. " دفاع از خود در مقابل حمله به خود" به نظر قابل قبول تر می رسد.